to consent, to agree, to become satisfied, to become pleased, to become willing
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او بالأخره به فروش جواهراتش راضی شد.
She finally consented to the sale of her jewelry.
با گذشت زمان، او یاد گرفت که از دستاوردهای خود راضی شود.
Over time, she learned to become satisfied with her own achievements.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «راضی شدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/راضی شدن